روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات
شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۱۶ ب.ظ

حفره های خالی که هیچ گاه پُر نمی شود!

درس میخوانیم، مدرسه می رویم، دانشگاه تعلیم می بینیم،وارد اجتماع و محیط پیرامون مان می شویم تا مهارتهای خود را توسعه بدهیم. آموزگاران، استادان و مربیان آموزشی مان را قدر می نهیم که به ما درس و تعلیم داده اند و می گذریم از آنها که نه تنها چیزی یادمان ندادند بلکه مجبور بودیم معلم خصوصی و آموزشی خارج از مدرسه، دانشگاه اختیار نهیم تا بتوانیم هرطور شده خود را به مقاطع بالا برسانیم.

اما در این بین وقتی وارد زندگی واقعی مان می شویم، هرقدر مهارت و تجربه کسب می کنیم، دکتر، مهندس، معلم، استاد و تمام آنچه که برای آن سالها درس خواندیم، تعلیم دیدیم، روزی به جایی خواهیم رسید که بفهمیم آنقدرها هم که فکر می کردیم، به کارمان نیامد. درست و دقیقاً جایی که زندگی حفره های خالی را برایمان باز میکند و ما باید آن را با مهارت های زندگی پر کنیم نه با درس هایی که آموختیم. این حفره ها گاهی آنقدر عمیق می شوند که ما را به سمت ناامیدی، سیاهی، تباهی و ذلت پیش می برد. با از دست دادن، با زندگی های اجباری، با لبخندهای نمایشی، با غصه های پنهان در دل و باتمام سایه های شخصیتی مان. تظاهر می کنیم زندگی خوبی داریم، تظاهر می کنیم پول تمام مشکلات مان را حل کرده است، تظاهر می کنیم موقعیت های شغلی و اجتماعی مان شهوت شهرت و نام و مقام و جایگاه مان را فروکش کرد اما از درون خالیِ خالی هستیم و از ما جز مشتی غرور کاذب و خودارزشمند کاذب تر چیزی باقی نمی ماند.

از همه بدتر حال بد را کمال گرایانی دارند که تا آخرین نفس دویده اند. آنقدر دویده اند که وقتی می رسند باز هم حالشان خوب نیست. باز هم نمی توانند این حفره های خالی زندگی شان را پر کنند.

میدانید چرا این حفره های درونی بعضی هیچ گاه پر نمی شود؟ بیشتر می دود، بیشتر درس میخواند، تا مادامی که عمر هست، تا وقتی نفس می کشد، هنوز هم کار میکند صبح تا شب، هنوز هم همان آدم مغرور 4 سال پیش است. تازه آنجا که هنوز کسی نبود، چیزی نبود، صدایی نداشت و ... اینها برکات تحصیلات دنیاست! هنوز هم همان آدم تنگ نظر و دل تنگ 5سال قبل است. از موفقیت دیگری در هر موضوع و زمینه ای درونش آتش به پا می شود یا در دل طرفش را خورد می کند یا بر زبان. بالاخره جایی را پیدا میکند که به او بفهماند تو کسی نیستی، من بهتر و بالاترم(حرفهای شیطان).

چرا با وجود پول، با وجود تحصیلات، با وجود ظاهر و اندامی ایده آل، با وجود خانواده و فامیل، با وجود پُز افتخارات و مقامات و کرامات، با وجود تمامی اینها باز هم این حفره های خالی بعضی پُر نمی شود؟

خداااااااااا.

این تمام آن چیزی است که میخواستم از اول بنویسم. ما در تمام زندگی مان فراموش می کنیم چرا خلق شدیم، هدف خلقت ما چه بود؟ تمام زندگی را باید به دنبال چه چیزی باشیم و چرا تمام چیزهایی که در زندگی بدست می آوریم، را باید بدست بیاوریم؟

می دانی چرا آن حفره های خالی هیچ وقت پُر نمی شود؟ تفریح می روند، مسافرت های آن چنانی، تفریحات لاکچری، عکس های یادگاری با لبخندهای لحظه ای و اندوه های همیشگی، تولد، سالگرد، ماهگرد، ماه عسل، سینما، تحصیلات عالیه، خانه و ماشین و زندگی عالی ولی حفره ای درونش خالی است. آنقدر که باز هم دنبال چیزی می گردد که بتواند با آن، آنها را پر کند ولی نمی فهمد! چون هدف زندگی را نفهمیده است. انگار من می روم تحصیل می کنم، مدرک در فلان دانشگاه بگیرم یا افتخارات دیگری که جامعه به آن پاداش و تحسین میدهد در هر موضوع و گرایشی دیگری و من آنها را هرجا که بتوانم قید کنم تا دیگران بفهمند من چقدر مهمم، من چقدر آدم با شخصیت و قابل احترام و فلان و بیثارم. (ده بار بعضی حرفها را می نویسم و پاک میکنم از دست بعضی که هنوز هم همان قدر نفهمند که اصلاً دلشان را به همین ظواهر خوش میکنند و درگیر به به و چه چه دیگرانند، آفرین گفتن های توخالی دیگران و از آن طرف غَره رفتن به خود که انگار اصلاً باور نکرده اند قرار است بمیرند. همین قدر مغرور و از خودراضی!!! خدا!!!!!)

من و تو خلق شدیم برای خودشناسی نه دیگر شناسی. نه بررسی عیبها و ضعفهای دیگران. برای خودم، برای خودت. منتها به جای خودشناسی و تعالی روح که تمام سیر و تعالی ما در این است که آنوقت لازم نیست دنبال خیلی چیزها بدوی، آنها خود به سمت تو می آیند. لازم نیست صبح تا شب جان بکنی تا پول داشته باشی، پول خودش به تو داده می شود. منتها تمام تلاش ما برای خودشناسی و رفتن به سمت تعالی روح نیست. چون نمی دانیم رفتن به این سمت یعنی کمال و قدرت روح. فعال شدن انرژی های معنوی درونی. توجه به خالق و خواست او.

خالی کردن قلب از تیرگی، تاریکی. خیرخواهی، گذشت، هیچ شدن، هیچ شدن، هیچ شدن.

بارها و بارها به این فکر میکنم که چرا دعاها اجابت نمی شود؟ چهارچیز هست در این زمینه که تا زمانی که به نقطه ی صفر نرسی آرزوهایت اجابت نمی شود. البته که اگر شما خودت و قدرت ذهنت را همه کاری میدانی حرفم با شما نیست. چرا؟ چون زندگی دقیقاً شما را به جایی خواهد رساند که بفهمی تو باز هم هیچ کاره ای. چطور؟ با از دست دادن همان چیزهایی که فکر می کنی میتوانی با داشتن و بدست گرفتن قدرت آنها به آرزوهایت برسی. آنقدر از دست می دهی که به زمین بیافتی.

1-غرور: غرور از کجا می آید؟ از نفس. من کسی هستم برای خودم، هر کسی در هر موضوعی و در هر سمت و جایگاهی میتواند این حالت را داشته باشد. یکی با معنویت، دین و مذهب، یکی با تحصیلات و جایگاه علمی، یکی با موقعیت های مالی و اقتصادی، یکی با موقعیت های اجتماعی و یا خانوادگی و... ؛ حضرت یعقوب علیه السلام و خاندانش بالاترین افتخارات زمان خودشان را داشتند. زیبا، ثروتمند و گل درشت آن زمان. پیامبر خدا هم که بود ته و اوج جایگاه ها و افتخارات دنیا. زندگی با غرورش کاری کرد تا ایشان را متوجه این کند این حفره ی خالی با غرور پر نمی شود با خدا باید پر شود. اینکه اگر او نباشد و خواست و اذن او نباشد هیچ کدام اینها ذره ای ارزش ندارد. دعاهایش اجابت نمیشد تا زمانی که صفر صفر شدند. خانواده به گِل نشست. تمام اسم و رسم و مال و ثروت از بین رفت و یوسف که داستانش را میتوانید بخوانید. لازم نیست راه دوری برویم. خودتان بگردید و ببینید تمام آنهایی که با غرور ظلمی کردند، با غرور قدرتی بدست آوردند، با غرور به خود و تمام آنچه که بود و هست بالیدند چه سرانجامی داشتند، دارند یا خواهند داشت؟

تا زمانی که غرور همراه شما باشد دعایی اجابت نمی شود! چه بسا که به مرور چیزهایی هم از دست شما بیرون برود تا درس زندگی را بیاموزید که تا هیچ نشوید، تا خودتان را زمین نزنید به تعالی روح و خودسازی نخواهید رسید و اجابت دعا هم در راستای خودسازی است که رُخ خواهد داد. ناامیدی مطلق از تمام دنیا و اهلی که اهل دنیایند نه صاحب آن.

2-حرص: آدمهای حریص همیشه در حال رفتن و دویدند. تمامی ندارد. هیچ کارشان. به هرطرفی که می روند، باز هم حالشان خوب نیست. باز هم حرص می زنند. باز هم از دست این و آن نگاه میکنند تا برسند، بخرند، داشته باشند. تمام غم و غصه شان همین است. حرص می زنند. حرص دل را سیاه میکند. آدم را خودخواه میکند، به فکر دیگران نمی توانم باشم. حرص خوب زندگی کردن، حرص همیشه شاد بودن و بی غصه زندگی کردن، حرص داشتن خوشی، حرص تفریح، حرص خانه و ماشین و هرچه بالاتر و بیشتر بهتر ولی حرص آدم را فرو می برد. به باتلاقی به نام ناتمامی زندگی. اگر جدول فرکانس های انسان را داشته باشید حرص انرژی انسان را پایین می آورد. برای همین آنها که همش حرص می زنند و سیر نمی شوند حالشان خوب نیست. همیشه هم همین است.

3-شهوت: آدمی با نفس خلق شده است و در قرآن است که خداوند امر فرمود آنهایی اهل نجاتند که بر نفس خود فائق آیند و تقوا پیشه کنند. شهوت منجر به حرص می شود و آدمی هرچه حریص تر، طماع تر و قطعاً در جاهایی هم حتماً به سمت ظلم به دیگران خواهد رفت. شهوت از کجاست؟ خودخواهی؛ فقط خودم در بین باشم. پیروان شهوت در تاریکی و ظلمت فرو می روند. شهوت در همه چیز است. شهوت شهرت، شهوت پول، شهوت شکم، شهوت تحصیل و ....

شهوت نیز همچون غرور دل و قلب را تیره و تاریک خواهد کرد و چه جایی است برای اجابت و سبک بالی روح.

4-وابستگی: آدمها به همه چیز وابسته می شوند. اول از همه به خودشان و توانایی هایشان، به امکانات و دارایی هایشان در همه جا وابستگی ظهور و بروز دارد.پدر و مادر و حمایت آنها، فرزند، همسر، خانواده و ... تمام آن چیزی که شما را به غیر خداوند وابسته می کند محل ظهور وابستگی است. زندگی دقیقاً طوری برای شما پیش می رود که به سمت از دست دادن پیش بروید. اشتباه نکنید، انس گرفتن و مورد محبت قرار دادن و محبت گرفتن همه و همه خوب است اما نباید آنقدر وابسته شویم که خداوند را فراموش کنیم. اینکه همه کاره اوست و اراده ی او در پس تمام هستی و متعلقات ما قرار گرفته است. وقتی بیش از حد به چیزی وابسته می شوید و با آن افتخار می کنید و میخواهید حفره های خالی درون تان را با اینها پُر کنید دقیقاً به سمتی پیش خواهید رفت که بفهمید تنها و تنها باید به خداوند متکی باشید. اوست قدرت و مهر بی پایانی که حرکت به سمت او شما را قوی تر و محکم تر خواهد کرد. تصور کنید روزی تنها شمایید که در حضور او حاضر خواهید شد و هیچ چیز و هیچ کسی را نمی توانید همراه خودتان داشته باشید.

دقیقاً زمانی که درون تان خالی خالی می شود و تمام توجه و تمرکزتان به هستی ترین هستی عالم خداوند معطوف می شود، زمانی که قلب تان را از تیرگی ها و تاریکی های روحی صاف می کنید، مهر می ورزید، عشق می دهید بی هیچ توقعی و انتظار پاداشی از طرف مقابل، زمانی که به این حقیقت آگاه می شوید که از درون هرچه خالی تر انرژی و مغناطیس هستی به سمت شما سرازیر خواهد شد تا به شما آنچه را که طلب کرده اید برساند و البته در آن زمان است که شما دنبال خداوند هستید نه نیازمندی هایتان.

باید بُرید تا رسید. آن هم نه برای آنکه برسید بلکه برای آنکه آن حفره های خالی که درون تان شعله می کشد و با هیچ چیزی پُر نمی شود، با وجود خداوند و حضور او در قلب تان و توجه تمام به او، آن عشق و برکت و فراوانی که میخواهید را دریافت کنید.

یا علی...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی